Web Analytics Made Easy - Statcounter

حاج‌قاسم به زن‌هایی کمک کرد و خدمات رساند که از ایران و ایرانی انزجار داشتند و دشمن قسم خورده‌اش بودند، ولی با گذشت زمان و دیدن رفتار سرباز‌های ایران اسم نوزاد‌های پسرشان را احسان می‌گذاشتند.

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب همسایه‌های خانم جان» نوشته زینب عرفانیان روایت پرستار احسان جاویدی از یک تجربه انسانی در خاک سوریه است که سال ۱۳۹۹ در ۲۶۸ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از سال ۱۳۹۱ که آتش جنگ سوریه، درگیری و جنگ با داعش شروع شده است، ایران از هیچ‌کمکی به سوریه دریغ نکرده است. مدافعان حرم چه با اسلحه دست گرفتن، چه با انجام فعالیت‌های فرهنگی و چه با کمک کردن در بخش خدمات اجتماعی نشان دادند که از فداکاری دریغ نمی‌کنند. این کتاب، نوع دیگری از همان‌فداکاری‌ها را به تصویر کشیده است.

پرستار احسان جاویدی چهارماه در ابوکمال سوریه خدمت کرد و «همسایه‌های خانم جان» روایت این‌چهارماه خدمت است. هفته مقاومت بهانه خوبی برای مطالعه و مرور این‌کتاب و گپ و گفت با نویسنده‌اش است.

***

در بخشی از این‌کتاب می‌خوانیم؛

«نزدیک مغرب بالاخره می رسیم. خارج از شهر، جایی مرتفع و مشرف به البوکمال، ساختمانی نیمه ساز است. بنر سفیدی سر درش زده اند: «مشفی المیدانی». بیمارستان میدانی که در جنوبی ترین نقطه البوکمال واقع شده است.

خوش خیال فکر می‌کنم اینجا نقطه ماموریتم است. پنج کیلومتری خط مقدم. حالا کمی این‌ور، آن‌ور. دکتری به استقبالمان می‌آید. پوتین پایش است و کلاش در دستش هم که فریاد می‌زند: «اینجا یک قدمی خط مقدم است.» همان دکتر احمد است که در ماشین تعریفش را شنیدم. متخصص بیهوشی و فرمانده نیروهای بهداری در منطقه البوکمال. حالم را می پرسد و خوشامد می‌گوید. کیف می‌کنم از ظاهر نظامی پزشکی اش. پا قدم خوبی داریم. هنوز نرسیده توپ و خمپاره کمی دورتر را شخم می‌زند. ترس در دلم موج بر می‌دارد. ترس از جان و چه شیرین است این جان. آنقدر که با ۴ کیلومتر فاصله از انفجار، هول شده ام که نکند… ترسیده ام. شما که غریبه نیستید، حسابی هم ترسیده ام.

حیاط بزرگ و خاکی بیمارستان میدانی همه نگاهم را پر می‌کند. خانه یکی از سران فراری داعش. نیست که ببیند رزمنده‌های ایرانی برای راه انداختن نماز جماعت چه تکاپویی دارند. در حیاط موکت پهن می‌کنند. اذان می‌گویند و مهرها دست به دست می‌شوند.»

***

حاصل گفت‌وگو با این‌مولف در ادامه می‌آید؛

* خانم عرفانیان کتاب همسایه‌های خانم جان را که مطالعه می‌کردم با خیلی از شهرها و مناطق سوریه از جمله فرودگاه نظامی الاسد، بیمارستان باسل، عشرین، محله عقربا، البوکمال و حمص حتی غذاهای سوری و قهوه فوری بن حسیب آشنا شدم. این اطلاعات جزئی، اطلاعاتی است که راوی کتاب یعنی دکتر احسان به شما داده یا اطلاعات خودتان است؟

قطعاً راوی با توجه به حضورش در خاک سوریه و همزیستی با مردم و بده بستان‌های اجتماعی و فرهنگی اطلاعات خوب و کاملی برای ارائه داشتند و البته ارائه هم دادند؛ ولی خب کار حرفه‌ای اجازه نمی‌دهد فقط به یک منبع اکتفا کنی. خودت هم باید وسط گود باشی و از منابع دیگری هم بپرسی و بشنوی و ببینی تا اطلاعات ارائه شده در کتاب بیشترین میزان انطباق با واقعیت را داشته باشد.

* اغلب کتاب‌های سوریه دربرگیرنده زندگی‌نامه شهدای مدافع حرم هستند که اغلب پاسدار یا روحانی بوده‌اند. اما کتاب شما، خاطرات و تجربه‌های یک پرستار است. خودتان با این‌سوژه آشنا شدید یا سوژه را به شما پیشنهاد دادند؟

خودم که سوژه را نمی‌شناختم. یک آشنای مشترک به نام آقای ناصر نادری از مستند سازانی که موقع جنگ با داعش، سوریه بودند، بین ما بود. آقای نادری آنجا با راوی کتاب آشنا شدند. اگر درست در ذهنم مانده باشد، ایشان وقتی نوع فعالیت متفاوت راوی را آنجا می‌بینند پیشنهاد ثبت و ضبط و نگارش این خاطرات منحصر به فرد را به راوی کتاب می‌دهند. از طرفی هم با بنده تماس گرفتند و پرستار احسان را معرفی کردند. پرستار احسان هم خاطراتی را که نوشته بودند برای بنده فرستادند. از آنجا که قسمت بود این کار را بنویسم یک سال بعد از تماس آقای نادری بود کار را قبول کردم و به لطف خدا و خانم جان مصاحبه‌ها شروع شد.

* مصاحبه‌ها حضور انجام شد یا مجازی؟ چندجلسه به مصاحبه گذشت؟

مصاحبه‌ها، هم حضوری بود هم مجازی. به علت مشغله‌هایی که عرض کردم از هر فرصتی برای پیش بردن کار استفاده می‌کردیم و معطل فراهم شدن شرایط مصاحبه حضوری نمی‌ماندیم. بیش از ده جلسه سه ساعته مصاحبه داشتیم. نتیجه هم شد کتابی که الحمدلله بازخوردهای خوبی از مخاطب در موردش دریافت کردیم.

* تألیف کتاب چه مدتی طول کشید؟

تمام این کار از مصاحبه تا انتشار و تحویل آن به ناشر، ۶ ماه طول کشید.

* وقتی متن کتاب را می‌خوانیم با دو نوع فونت و زمان مواجه هستیم! اولین فونت مانند دل نوشته پرستار احسان در ایران می‌ماند و فونت دوم روایت تجربه‌های دکتر احسان در سوریه است. در مورد این تفاوت‌ها بگویید.

ناداستان یک برش زمانی دارد. راوی در زمان حرکت می‌کند. ابتدای هر فصل که به دل نوشته تعبیرش کردید، روایت روزهای بعد از سوریه و تصادف پرستار احسان است. بدنه اصلی هر فصل خاطرات سوریه است. زاویه دید هر دو هم اول شخص است. جالب است که این فرم در اواسط کار در آمد و ابتدا یک فرم با یک روایت خطی داشتیم. ولی این فرم از حالت خطی خارج شد و رفت و برگشت در زمان را مقابل مخاطب می‌گذارد. گره افکنی در ابتدای کتاب و گره گشایی در فصل‌های میانی که مخاطب متوجه می‌شود که عجب! که این‌طور؛ راوی در بستر بیماری خاطرات سوریه را برای ما دوره می‌کند و می‌گوید.

* از چه طریقی به مستند و واقعی بودن تجربه‌های راوی پی بردید؟ مثل انبار احتکار شده دارو و مواد غذایی داعش که پرستار انسان و مدافعان حرم کشف کردند یا نوزادی را که از مرگ نجاتش داد.

با راستی‌آزمایی و مصاحبه‌های شاخه‌ای و سوال و سوال و سوال. چه این کار و چه هر کار دیگری که بر اساس واقعیت و مصاحبه به رشته تحریر در می‌آید مجزّا از این اصل نیست. اصل راستی آزمایی از واجبات هر کار مصاحبه محور است.

* برای فصل‌ها اسم انتخاب نکرده‌اید. این‌عنوان‌نداشتن دلیل خاصی دارد؟

خلوت‌بودن متن را ترجیح می‌دهم. شاید روزی شیوه‌ام عوض شود ولی فعلاً سبکم همین خلوت‌بودن است. قائل به انتخاب اسم برای فصل‌ها هستم ولی نه برای این کتاب با این‌حجم. در کتب پرحجم با فصل‌های سنگین است که هر فصل نیاز به اسم دارد. به نظرم امثال این کار که هر فصل نهایت ۲۰ صفحه است، اسم فصل‌ها نزدیک هم قرار می‌گیرند و باعث شلوغی کار می‌شوند. شاید هم علتش نظر شخصی خودم باشد.

* برسیم به عنوان کتاب! «همسایه‌های خانم جان» را بر چه اساسی انتخاب کردید؟

اسم باید ایهام و سوال در دلش داشته باشد. این عنوان مناسب‌ترین عنوانی بود که هم گویای محتواست هم در دلش ایهام و سوال دارد. همچنین داستان کتاب حول محور این همسایه‌ها می‌گردد و ماجراهای کتاب ما را همین همسایه هدایت می‌کنند.

* شما کتاب مربع‌های قرمز را که یک کتاب دفاع مقدسی است هم در کارنامه خود دارید. یک نویسنده چه‌طور می‌تواند هم به دفاع مقدس بپردازد هم سوریه و دفاع از حرم؟

هر دو در ژانر ادبیات پایداری قرار دارند. منافاتی هم با هم ندارند. در راستای رسالت نوشتن من هم هستند و به راحتی کنار هم جای می‌گیرند.

* چه‌توصیه‌ای به نویسنده‌ها دارید؟

زیاد بخوانید و زیاد بنویسید و بدرخشید. آن‌قدر که بقیه از نورتان راه پیدا کنند.

* خانم عرفانیان، از بین کارهایی که نوشته‌اید کدام را بیشتر دوست دارید؟ یا کدام بازخورد خوبی داشته؟

میزان علاقه من به کارهایی که انجام دادم یکسان است، اما دلیل علاقه ام به هر کدام متفاوت است. یکی را به خاطر سختی‌های نگارشش دوست دارم که باعث رشدم شد. یکی را به خاطر آدم‌هایی که حین نگارش با آنها آشنا شدم‌، دوست دارم. یکی را به خاطر عطر و بوی وقایع اش. ولی خب یکی از کارها در انتقال حال خوب به خودم، گوی سبقت را از بقیه کارها ربوده و آن هم «مربع‌های قرمز» است. کلمات خوشبختی که موفق شدند تقریظ حضرت آقا را از آن خودشان کنند. دلیل بازخورد خوب هم اخلاص راوی‌اش یعنی حاج حسین یکتا بوده است.

* برای تنفس و تنوع، بخشی از کتاب را برایمان بخوانید!

«داعشی‌ها عقب تویوتا در قفسند. وارد قفس می‌شوم. نگاه تب‌دارشان در تاریکی نفرت می‌پاشد سمتم. حق دارند، منتظرند در لحظه‌ای حکم به مرگشان بدهیم و در همین قفس خونشان را بریزیم. کاری که زیاد با اسیران ما کرده‌اند.

نمی‌خواهد این دم آخری ضعف نشان بدهد. اشاره می‌کنم آستینش را بالا بزند تا رگ بگیرم. مردّد است در اجرای آنچه شنیده. آن‌یکی بی‌جان‌تر است. خودم آستینش را بالا می‌دهم. دشداشه سیاه عربی در تنش زار می‌زند. فکر می‌کنم چند نفر از بچه‌های ما با گلوله او شهید شده‌اند؟ چند نفر را ذبح کرده؟ چند بچه به دستان او یتیم شده‌اند و چند مادر و همسر با رگبارهای او داغ بر دلشان نشسته؟ فکر می‌کنم اگر الان جایمان عوض شود چه می‌شود؟ از من رگ می‌گیرد؟ سرم وصل می‌کند و دارو تجویز می‌کند یا خرجم برایش یک گلوله و دو سه بار کشیدن خنجرش روی نرمی گلویم است؟ ناخودآگاه دست روی گلویم می‌کشم. سوزن را زیر پوستش هدایت می‌کنم، نگاهم به حکّاکی روی عقیق انگشترم می‌افتد. «جانم حسن». چه دلی دارند این خانواده. قاتل پدر اسیرشان است و آقایم باید از شیری که برای امیرالمومنین (ع) آورده‌اند به او هم بدهد. باید سفارشات پدر را در مورد اسیر، مو به مو اجرا کند و می‌کند. اسیر، اسیر است. حالا قاتل پدرت در مسجد کوفه یا قاتل رفقا و همرزمانت در صالحیه و سدّالوعر و خانطومان. اسم آقایم را روی عقیق می‌بوسم. کاش این مایعی که داخل رگ‌هایش می‌دود، سوالم را به مغزش ببرد و از خودش بپرسد، اگر الان این پرستار اسیر ما بود، چه می‌کردیم؟»

یک‌نکته؛ این‌بیمارستانی که لوکیشن اصلی ماجراهای کتاب است، به دستور سردار در ابوکمال سوریه نزدیک مرز عراق و چهارپنج‌کیلومتری جبهه داعش ساخته شده است.

* چرا؟

در الفبای تفکر جبهه حق به فرماندهی سردار، این زن‌ها و بچه‌ها نقش و گناهی در جنگ نداشتند. اسیرند و باید طبق اصول اسلام و رأفت محمدی با آنها برخورد شود.

* از کدام زن‌ها و بچه‌ها حرف می‌زنید؟

زن‌هایی که همسرانشان در جبهه داعش علیه ما می‌جنگیدند. وقتی پرستار احسان راوی کتاب و همکارانش از زن‌ها و بچه‌ها می‌پرسیدند پدرت کجاست؟ می‌گفتند: «مع الدواعش.» حاج قاسم به این‌افراد خدمات داد. برای مبارزه با تفکر داعش، برای نجات نسل هر کدام از این بچه‌ها که اگر به آنها محبت نمی‌شد از آن منطقه به حال خودشان رها شده و یک داعشی به تمام معنا می‌شدند. حاج قاسم به زن‌هایی خدمات داد که اوایل از ایران و ایرانی انزجار داشتند و دشمن قسم خورده‌اش بودند ولی با گذشت زمان و دیدن رفتار سربازهای ایران اسم نوزادهای پسرشان را احسان که اسم راوی کتاب است، می‌گذاشتند. حاج قاسم زیرکانه و آگاهانه با تفکر داعش مبارزه می‌کرد. تفکری که بعد از اعلام پایان حکومت داعش هنوز وجود دارد. تفکری که نه خاک است که بتوان با حصار محصورش کرد، نه آب است که با سد مسدود شود. تفکر مثل هواست و پراکنده می‌شود. تفکری که داغ دخترکی با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی را بر دلمان گذاشت.

* راستی صحبت یا انتقادی با کسانی که این‌گفت‌وگو را می‌خوانند، دارید؟

کتاب نخواندن افتخار نیست.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: همسایه های خانم جان پرستار احسان حاج قاسم راوی کتاب همسایه ها مصاحبه ها بچه ها فصل ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۸۶۶۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

محمدعلی علومی، نویسنده و پژوهشگر درگذشت

 نویسنده و طنزپرداز معاصر ایرانی در روز یکشنبه، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در شهر بم درگذشت. 

علومی در سال ۱۳۴۰ در شهر بم به دنیا آمد. کار مطبوعاتی را از اوایل دهه هفتاد در مجله ادبستان به عنوان مسئول بررسی مقاله‌ها آغاز کرد و در همان زمان مشغول گردآوری مطالب مربوط به فرهنگ مردم شد.

وی شاگرد استاد انجوی شیرازی است. علومی قصه‌ها و آداب و رسوم و فرهنگ مردم را در «ادبستان»، فصلنامه کرمان و ماهنامه سوره به چاپ می‌رساند. گذشته از آن چند مقاله در معرفی شاهنامه و یا نقد کتاب‌های داستانی نظیر «جزیره سرگردانی» و «طبل آتش» و «ساربان سرگردان» در مطبوعات منتشر کرد.

وی در ادامه کار مطبوعات برای مجله مهر، قصه‌های طنز نوشت و همزمان صفحه آموزش داستان برای جوانان را به راه انداخت. تاکنون هفت مجموعه داستان کوتاه و رمان‌های ذیل از او منتشر شده است: «هفت حکایت»، «شاهنشاه در کوچه دلگشا»، «اندوهگرد»، «من نوکر صدامم»، «امید بر دمیدن». رمان «آذرستان» این نویسنده اخیراً در ۵۳۹ صفحه توسط موسسه انتشارات تکا (توسعه کتاب ایران) به همت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روانه بازار شده است. 

محمدعلی علومی رمان‌های معروف سوگ مغان، آذرستان، ظلمات، اندوهگرد، پریباد، داستان‌های غریب مردمان عادی، هزار و یک شب نو، خانه کوچک و عطای پهلوان را در پرونده کاری خود دارد.

علومی فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او به طور خودآموز، اصول داستان‌نویسی را از کتاب‌های آموزشی معدود آن دوران فرا گرفت و در واقع اولین آموزگارانش مردم عادی کوچه و بازار، روستایی‌ها و عشایر بودند.

در سال ۷۰، با گردآوری قسمتی از فرهنگ مردم استان کرمان در ماهنامه ادبی-فرهنگی ادبستان مشغول به کار شد، و در عین حال چندین سال بخش آموزش داستان‌نویسی در مجله جوانان را بر عهده داشت. در همان سال‌ها شاگرد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی (مشهور به پدر فرهنگ مردم) بود و آخرین مصاحبه مطبوعاتی با او مندرج در ادبستان را انجام داد.

علومی که با لهجه شیرین بمی صحبت می‌کند مدت‌ها در تهران با دوست و همشهری هنرمندش ایرج بسطامی (خواننده‌ی اهل بم) همخانه بود. داستان کوتاه «بمانی» نیز اثر اوست که در آخرین شماره ماهنامه «فرجاد» در اواخر دهه ۶۰ یا اوائل ۷۰ چاپ شد.

رمان "آذرستان" وی در سال ۷۷ کتاب برگزیده‌ی سال از سوی وزارت ارشاد وقت و رمان طنز "شاهنشاه در کوچه دلگشا" برنده‌ی سی سال رمان طنز ایران شد، همچنین در آن مراسم استادان نجف دریا بندری در ترجمه طنز، پرویز شاپور در کاریکلماتور، مهدی اخوان ثالث در شعر طنز و کیومرث صابری در طنز مطبوعاتی به عنوان برگزیده انتخاب شدند.

علومی تا کنون در چندین دوره جشنواره‌های سراسری طنز، در بخش داستان داور بوده و در اولین جشنواره سراسری داستان بیهقی نیز داور بوده است.

همچنین دبیر جشنواره سراسری طنز و کاریکاتور بم در سال ۸۴ بود، که بعد از آن تا کنون تعطیل شده است. در زمینه‌ی پژوهش‌های مربوط به طنز، علومی بنا به توصیه استاد عمران صلاحی تا کنون این آثار را منتشر کرده است: ۱- طنز در آمریکا (جلد اول) با داستان‌هایی از طنزنویسان مشهور آمریکا مانند مارک تواین، ویلیام سارویان، جیمز تربر، ارسکین کالدول به همراه نقد و بررسی آنها. ۲- طنز در مثنوی مولانا جلال‌الدین ۳- انواع طنز در گلستان سعدی ۴- طنز وشیوه‌های داستانی در بوستان ۵- طنز در دوره‌ی پهلوی با نقد و بررسی آثار طنزنویسان آن زمان ۶- طنز ایران از مشروطه به بعد (جلد اول) ۷-بررسی انواع طنز در خارستان اثر حکیم قاسمی کرمانی

رمان‌های طنز علومی عبارت‌اند از: شاهنشاه در کوچه دلگشا، من نوکر صدامم، وقایع نگاری بن لادن، جناب آقای دیو

همچنین در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان کتاب گذر از کوه کبود را منتشر کرده است. در تحلیل قصه‌های ایرانی می‌توان به کتاب اساطیر افسون وش او اشاره کرد.

کتاب‌های برگزیده محمدعلی علومی:

شاهنشاه در کوچه دلگشا
آذرستان
من نوکر صدامم
وقایع نگاری بن لادن
جناب آقای دیو
طنز درباره پهلوی
داستان‌های کوتاه طنز

منبع: شهرآرا نیوز

tags # اخبار فرهنگی سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • کتاب «آینده می‌افتد زمین» رونمایی می‌شود
  • عرضه ۶ عنوان کتاب جدید درباره حاج قاسم سلیمانی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
  • کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند
  • داستانی عرفانی با چاشنی فانتزی
  • باید و نبایدهای کتاب دینی برای بچه‌های امروز
  • محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز درگذشت
  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
  • محمدعلی علومی درگذشت + سوابق
  • محمدعلی علومی، نویسنده و پژوهشگر درگذشت